نگاهی به ترجمه عشق سال های وبا

در این ده پانزده سال اخیر کمتر شده است که ترجمه آخرین کتاب های نویسندگانی چون مارکز یا، مثلا، میلان کوندرا را با خیال آسوده بخوانیم و از آن لذت ببریم. در واقع شهرت و محبوبیت این نویسندگان در مملکت ماگویی برایشان «شگون» نداشته، بهتر بگویم: «دشمن طاووس آمد پر او». این از آن روست که در این سال ها نوعی رقابت (یا مسابقه) بر سر ترجمه سریع این آثار و پیش افتادن از رقیبان احتمالی در میان بوده. بسیاری از ناشران نیز دلخوش به آن بوده اند که «آخرین اثر از …» را به بازار می فرستند و دست کم دو سه چاپی از آن خواهند فروخت. گاه نیز چنین شده است. اما این استقبال ها به هیچ روی نشانه خوبی ترجمه و شایستگی مترجم نيست. نام نویسنده است که بازار این گونه کتاب ها را گرم می کند. بسیاری از این ترجمه ها، حتی اگر در انتقال معنای کلمات هیچ خطایی نداشته باشند، تنها این را به ما می رسانند که مثلا مارکز چه میخواسته بگوید.


بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *