ترجمه ناپذیری فرهنگ

هر چیزی را نمی توان به هر زبانی ترجمه کرد. به طور کلی، هر قدر ساختار دو زبان و نوع فرهنگ ها متفاوت و از هم دور باشند، ترجمه مشکلتر می شود. مشکلاتی که سبب می شود نتوان مطلبی را از زبانی به زبان دیگر ترجمه کرد انواع گوناگونی دارد. یکی از این موارد ترجمه جناس و به طور کلی بازی با زبان است. به گفتگوی زیر توجه کنید:

– چرا بی قراری؟

– برای اینکه قرار دارم.

چگونه می توان این گفتگو را با این زیبایی به زبانی دیگر ترجمه کرد؟ یا اینکه، مثلا. برای کلمه کاریکلماتور چه معادلی می توان در انگلیسی پیدا کرد؟ این نوع ترجمه ناپذیری ترجمه ناپذیری زبانی است. نوع دیگر مشکلی است که در ترجمه کلمات فرهنگی، کلماتی تنیده در فرهنگی خاص مانند شاهد، رند، مطرب و مستحب در شعر کلاسیک ایرانی پیش می آید. یکی دیگر از مشکلات ترجمه پیچیدگی زبان است. برخی از نویسندگان نمی توانند یا نمی خواهند زبان ساده به کار گیرند. نوشته هایی وجود دارد که محصول توهمات هنرمندانه و گاه نزدیک به هذیان اند. ترجمه این گونه نوشته ها نیز غالبا راضی کننده نیست.اما نوعی از ترجمه ناپذیری که در اینجا می خواهم نمونه ای از آن بیاورم مربوط می شود به نوشته هایی که دارای ارجاعات فرهنگی زیادی هستند. این نوشته ها نه بازی زبانی دارند، نه جناس دارند و نه کلمات خاص فرهنگی بلکه، به اصطلاح، پر تلمیح اند. زبان این نوشته ها به هیچ وجه پیچیده نیست. چیزی که ترجمه آنها را مشکل می کند اشارات خاص فرهنگی است. برخی از ترجمه ها که سبب نارضایتی خواننده می شود و گاه صدای منتقد را نیز در می آورد، از همین نوع است و، در واقع، مترجم هیچ قصوری نکرده است. مثلا، اولیس جویس از این اشارات زیاد دارد. قطعه ای که در زیر آمده نوشته ای است طنز آمیز، به قلم رویا صدر، که در روزنامه شرق ( ۱۳۸۴ / ۲ / ۱۶ ) چاپ شده است.


بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *