سبک نجف

نجف دریابندری هم از میان ما رفت. نام بعضی نفرات در خاطر آدم می‌ماند. مثلاً من هر وقت به سراغ کلیله و دمنه می‌روم، بی‌اختیار مرحوم استاد انزابی نژاد در برابرم پدیدار می‌شود. من این کتاب را با صدای او یاد گرفتم و تنها صداست که می‌ماند. یا هرگاه بر آن می‌شوم که تفرّجی در دیوان لسان‌الغیب کنم، بیش و پیش از هر کس، استاد پورنامداریان پیش نظرم می‌آید. او بود که به من طرز مواجهه با حافظ را آموخت. یا هر زمان به شعر معاصر فکر می‌کنم، صدای استاد شفیعی کدکنی در گوش جانم طنین‌انداز می‌شود؛ با او بود که به «چشم انداز شعر معاصر» رسیدم. یا هر زمان به متون نثر عربی کلاسیک می‌اندیشم، بی اختیار طنین گفتار مرحوم شهیدی مرا به سال‌های دور و دیر شاگردی در محضر ایشان می‌برد؛ در کلاس‌های این استاد فرهیخته بود که لذت خواندن متون عربی کلاسیک را چشیدم؛ چنان که کلاس‌های استاد محمد فاضلی بود که مرا با جهان دل انگیز شعر عربی آشنا کرد. پیش از آن فکر نمی‌کردم هرگز بتوانم از شعر عربی لذت ببرم. حسرت شاگردی برخی استادان هم بر دل آدم می‌ماند؛ مثلاً من بسیار دوست می‌داشتم محضر مرحوم یوسفی و مرحوم زرین‌کوب را درک‌کنم اما نشد که نشد؛ حسرت تلمذ در محضر مرحوم حق‌شناس را هم با خود به گور خواهم برد.


یک دیدگاه

  • محمد نارويي : بسيار عالي است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *